شیطان می خواهد مومنان را دلتنگ و پریشان خاطر کند و -اما- مومنان باید همیشه به خدا اطمینان و توکل کنند و کارها را به خدا بسپارند (سوره مجادله، آیه10)

حتما کتابهایی را که در زمینه قدرت فکر و کلام مثبت و ازاین دست نوشته و ترجمه شده اند را بسیار خوانده ایدو حتما شما هم مانند من متوجه شده اید که در بسیاری از این کتابها جملات و مطالبی که آورده شده اند از کتاب آسمانی و گفته های حضرت مسیح (ع) آمده و حتی خیلی از جمله های تاکیدی مثبت نیز از کلام این پیامبر بزرگوار آمده است.

سالهاست که وقتی کتابی با اینگونه محتوا می خوانم با خود میگویم  چرا تا به حال هیچ دانشمند،نویسنده،محقق و یا روانشناسی مسلمان سعی نکرده است که تفکری در قرآن آسمانی و احادیث و روایات دین مبین اسلام کند و از جنبه روانی و اجتماعی و از جنبه متافیزیکی مطالعه خود را آغاز کند؟

آیا با وجود سخنان گهربار شخصیتی مانند امام علی(ع) و دیگر معصومین و بالاتر از آن با وجود کلام الهی که در غالب کتابی به مارسیده زیباست که در اینگونه مطالب هم به دیگر کشورها وابسته شویم؟

درست نمی دانم ولی احساس میکنم یکی از دلایلی که خداوند قرآن را معجزه جاوید می نامد همین است که بسیاری از درسهای زندگی در آن نهفته است.مانند قدرت کلام،قدرت احساس و تفکر مثبت.

وقتی خداوند فرموده است :سرنوشت هیچ قومی را تغییر ندادیم مگر آنکه خود خواسته اند...خود قوم چگونه میتوانند بخواهند که سرنوشتتشان تغییر کند؟

حتی اگر بگوئیم که آنها با اعمال زشت و گناهان موجب شده اند که خدابرآنان غضب کند و برای تنبیه آن قوم عذابی بیاورد ..باز هم تایید کرده ایم  که تغییر ایجاد شده نتیجه پندار کردار و گفتار غلط آنان بوده است.

البته من شخصا" نمیتوانم بپذیرم که خداوند غضب میکند ؛خدا لطف و مهربانی کامل است و برای من پذیرفتنی نیست که عذاب بفرستد.

عذاب و رنج وجود خارجی ندارد و هرآنچه بر ما می آید نتیجه افکار و گفتار خودمان است.

اگر تمرین ساده ان ال پی را که در پست قبلی گفتم انجام داده باشید متوجه خواهید شد که چه میگویم و خواهید دانست که تفکر چه تاثیری بر نتیجه دارد.

توجه کرده اید که بسیاری انسانها با رفتن به اماکن مقدس از مشکلات و بیماری ها رها میشوند؟عنایت و احترام اماکن مقدس به جای خود.ولی به نظر من آنچه که شفا میدهد چند چیز است:

1.ایمان و باور به اینکه خداوندخواسته آنان را اجابت میکند.(باور)

2.اینگونه اماکن سرشار هستند از کلام و نام انبیاء و خداوندمتعال ،لذا فضایی داریم پر از عشق ،کلام مثبت و افکار مثبت.

پیروز باشید

ما همیشه در حال فرستادن ارتعاشات و پیام های گوناگون به کائنات هستیم.ولی در اکثر اوقات به پیغام هایی که می فرستیم آگاه نیستیم.برای مثال افکار خود را همانند اسبی سرکش تصور کنید که بدون کنترل شما به هر طرفی که می خواهند می تازند در این صورت افکار مختلف به سمت های مختلف و با اهداف مختلف در حال فرستاده شدن هستند.در صورتی که بتوانیم این روال را متوقف کنیم و افکار خود را در راه رسیدن به خواسته درونیمان هماهنگ کنیم در آن صورت جمله زیر برایتان صدق می کند.

....هر آنچه در ذهنت مجسم کنی به دست خواهی آورد....

این قانون جذب است.تا حالا برایتان پیش آمده است که خواسته قلبیتان به ظهور برسد....تصویر دوستی را در ذهن میبینید و همان لحظه دوستتان تماس میگیرد....پیغامی را با انرژی به خداوند می فرستید و خداوند کسی را در مسیر زندگیتان قرار می دهد و مشکلتان را حل می کند.....

اینها همه نمود هایی از قانون جذب هستند.در زندگی به هر آنچه مکررا بیندیشیم به سمت خود جذب می کنیم.در زیر اصول این قانون عظیم آورده شده است.

1:تصویر سازی کنید:یک تصویر سازی موفق از تصویر و رنگ و صدا و در نهایت حس نهایی تشکیل شده است.از چیزهای کوچک شروع کنید.(تجسم)

2:از عبارات تاکیدی در هر موقعی استفاده کنید و به خودتان عشق دهید.

3:ذهنتان را روی خواسته هایتان متمرکز کنید.

4:خواسته های حقیقی تان را از خواسته های زود گذر جدا کنید.

5:از همه فرصت ها برای جذب شادی و انرژی مثبت استفاده کنید.

6:به احساس خود توجه کنید ببینید هر لحظه چه احساسی دارید و چه احساسی می خواهید.

7:آخر روز را برای تجزیه و تحلیل رفتارتان و جذبتان در آن روز بگذارید.

این تمرین تمرینی ساده است از NLP،با انجام دادن این تمرین خواهید دانست که تجسم تا چه حد بر رسیدن به اهداف موثر است:

1.ابتدا ایستاده پاهای خود را تا عرض شانه تان باز کنید

2.اکنون دستها را به دو سمت بدن (در عرض بدن)باز کنید و مستقیم نگاه دارید

3.حال بدون چرخش بدن سر را بچرخانید و به نوک انگشتان دست چپ خود نگاه کنید

4.همانطور که نوک انگشتان خود را می نگریدبدون اینکه پاهایتان خم شود تا جایی که کمرتان اجازه میدهد به سمت چپ خود بچرخید.

5. هرجا که احساس کردید کمرتان دیگر نمی چرخد بایستید و توجه کنید که نوک انگشتان شما کجا را نشان میدهد.

6.آنجایی را که نوک انگشتان نشان میدهد را در خاطر داشته باشید و بدون چرخاندن سر نگاه خود را به نقطه ای بعد از آنجا که انگشتان نشان داده اند متوجه کنید.

7.حال بدون حرکت دادن پاها به حالت اولیه برگردید

8.اکنون چشمان خود را بسته و در ذهن خود تجسم کنید که دستاها را همانطور باز کرده اید و در حال چرخیدن هستید،همانطور که در ذهن خود میجرخید به نطقه ای نکاه کنید و برسید که بعد از آنجایی بود که انگشتان نشان میدهند.

9.حال چشمها باز کرده و مراحل 1تا 5 را تکرار کنید.

متعجب خواهید شد وقتی نتیجه را ببینید.

باتشکر از دوست عزیز آقای حسین ملت خواه که این نکته را به ما آموختند.

زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»
پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست! » آری… با عشق هر آنچه که می خواهید